A0:  برای همیشه


برای همیشه

دل نوشته های قلبه شکسته من

من اومدممممممممممممممم اینترنتم قطیده بود تازه وصل شده هوراااااااا

نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:48 توسط عاشقه تنها| |


دل تنگِ خیلی چیزها


دل تنگ این همه دل تنگی ها


چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!

دل تنگم


دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی


دل تنگ این همه نبودن ها


دل تنگ این همه دل تنگی ها


دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست


دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست

و تمام هست هایی که نیست!


حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!!

دل تنگ تر نیز خواهم شد


می رسد روزی که بگویم:


دلم برای آن روزها ی دل تنگی تنگ شده


نوشته شده در جمعه 8 دی 1391برچسب:,ساعت 21:13 توسط عاشقه تنها| |

 

دیر آمدی ...

یادم رفت عاشقت بودم !


 

جـــدایــی مــان ؛


 هیــچ یکـــ از تشــریفــاتــــ آشــنایمــانــــ را نــداشتـــ

 فقــط تــو رفـــتــی

 و منــــ ســعیــــ کـــردمـــ

ســـ ــنگــــ دل بــاشـــمــــ

دلتنگتم !

دلتــــــــــــــــنـــــ ـــــگ

هـر کـس جـای مـن بـود

می برید

اما

مـن هنـوز می دوزم...

بی صدا آمد!

چه غوغا کردو رفت

بینوا دل را چه رسوا کردو رفت

در درونم شعله های عشق ریخت

عاقبت صد فتنه بر پا کردو رفت

روز من شب کردو شب را پر ز تب

زندگی را یک معما کردو رفت...

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:,ساعت 21:25 توسط عاشقه تنها| |

گاهی باید فاتحـــه خـــاطره ای رو خوند

وگر نه همون خـــاطره

فاتحـــه تو رو می خونه !

در و دیـوار اتــاقــمـ بــویِ خــون میــدهــد

مــن امشــب

تـمـامـ وابـستـگـے امـ

بــه تــو را

بــه تـیـغ کـشـیـده امـ!

چـه رســم ِ تلخــي سـت

تــــو ، بــي خـــبـر از مــن !

و

تمـــام ِ مـن ، درگـــير ِ تــو

مـحکــم باش

وقتی خیلی نرم شوی ؛

همه خـَمـَت می کنند !

حتی کسی که انتظار نداری ...

هیچ ماشینی به مقصدِ تو نمی رساندَم.

مسافرکِش ها هم فهمیده اند

خیالی بیشْ نبوده ای!

حرف میزنی اما تلخ

محبت می کنی ولی سرد

چه اجباری است دوست داشتن من!

نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:,ساعت 19:28 توسط عاشقه تنها| |

خدا جون ميشه امشب تو منو تو بغل بگيري؟

 جز شــاهــنامه كه آخرش خوشه ...

 همه چی هــمیشه ؛ 

 فقط اولــش خوشه ... !

 من حتی شهامت خود کشی هم ندارم

 نفرین به تو که هر چه شهامت داشتم رو گرفتی

    اون رفته کجا نمیدونم گفت : 

 میخوام برات یادگاری بنویسم گفتم : کجا ؟...

 گفت : روی قلبت گفتم : باشه ،

بنویس تا همیشه یادگاری بمونه

 یه خنجر برداشت گفتم :

این چیه ؟گفت : هیس ساکت شدمگفتم :

بنویس چرا معطلی ؟

 خنجر رو برداشت و با تیزی خنجر نوشت

دوستت دارم  اون رفته کجا ....؟

نمیدونم اما .......هنوز زخم خنجر 

یادگاریش رو قلبم مونده !!!   

  صبر کن سهراب

  صبر کن سهراب! 

 گفته بودی: قایقی خواهم ساخت...

 دور خواهم شد از این خاک غریب...

 قایقت جا دارد ؟؟؟  

من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...

 چقدرعجيبه که تا مريض نشي

  کسي برات گل نمي ياره 

 تا گريه نکني 

 کسي نوازشت نمي کنه 

 تا فرياد نکشي

  کسي به طرفت برنمي گرده

  تا قصد رفتن نکني

  کسي به ديدنت نمي ياد

  و تا وقتي نميري

 کسي تورو نمي بخشه 

 هيچكس لياقت اشكهاي تو را ندارد 

 و كسي كه چنين ارزشي دارد  

باعث اشك ريختن تو نمي شود 

 اگر كسي تو را آنطوركه ميخواهي دوست ندارد 

 به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد 

 دوست واقعي كسي است كه دستهاي تورابگيرد

 ولي قلب تورالمس كند 

 بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است 

 كه در كنار او باشي و بداني

كه هرگزبه اونخواهي رسيد 

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:,ساعت 21:35 توسط عاشقه تنها| |

 

     فال مان هر چه باشد 

 فال مان هر چه باشدباشــــــــــد

حالمان را دریاب

خیال کن " حافظ " را گشوده ای

 و می خوانی"  مژده ای

 دل که مسیحا نفسی می آید 

 "یا" قتل این خسته به شمشیر

 تو تقدیر نبود "

 چه فرقی می کند ؟

فال نخوانده ی تو،منــــــــم  

 

نوشته شده در سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:56 توسط عاشقه تنها| |

 تعریف ایرانی ها از عشق=

عشق سوتفاهمی است

 بین دو احمق...

که با یک ببخشید تمام میشود...  

                  تعریف ایتالیایی ها از عشق= 

 عشق یعنی ترس از دست دادن تو... 

   تعریف اسپانیایی ها از عشق=

 عشق ساکت است

 ولی اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است...   

نوشته شده در سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:55 توسط عاشقه تنها| |

چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست

   ببین مرگ مرا در خویش.

که مرگ من تماشاییست    

مرا در اوج میخواهی؟

 اگر خواهی تماشا کن   

 دروغین بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن

  در این دنیا که حتی ابر نمیگرید

به حال من  همه از من گریزانند

 تو هم بگذر ز حال من 

 گره افتاده در کارم

 به خود کرده گرفتارم

  به جز درخود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم

  (بخدا یه دنیا دلم گرفته)

نوشته شده در سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:49 توسط عاشقه تنها| |

توی کلاس درس تمام حواسم به دختری بود که کنار دستم نشسته بود .

او من را داداشی صدا میزد. من نمیخواستم داداشش باشم .

میخواستم عشقش مال من باشه ولی اون توجه نمیکرد.

یک روز که با دوستاش دعواش شده بود اومد پیش من

و گفت: داداشی و زد زیر گریه...

من نمیخواستم داداشش باشم ... میخواستم عشقش مال من باشه

ولی اون توجه نمیکرد...

جشن پایان تحصیلی اش بود من رو دعوت کرد .

او خوشحال بود و من از خوش حالی او خوش حال بودم.

توی کلیسا روبروی من دختری نشسته بود که زمانی عشقش مال من بود.

خودم دیدم که گفت:بله . بعد اومد کنارم و طوری اشک تو چشماش حلقه زده بود گفت:

داداشی... من نمیخواستم داداشش باشم .میخواستم عشقش مال من باشه

ولی اون توجه نمیکرد...........................................................

الان روبروی من قبر کسی است که زمانی عشقش مال من بود...

داشتم گریه میکردم که یکی از دوستاش دفتری به من داد

داخل دفتر نوشته شده بود:

(( من نمیخواستم تو داداشی من باشی ... میخواستم عشقت مال من باشه

ولی تو توجه نمیکردی....)) 

 

نوشته شده در سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:,ساعت 18:11 توسط عاشقه تنها| |

اره به خودم قول دادم که دیگه الکی گریه نکنم حالا به زور جلوی بغضمو گرفتم حالا به خودم میگم تو قوی تر از این حرفا بودی عینه قبل باش دختر بخند ، شاد باش ولی دلم گرفته از دنیا چشمام هوای بارونی داره دلم داره یخ میزنه از سرما داره نه نه توش برف میباره

اره این منم دختری که هیچ وقت گریه نمیکرد البته گریه که میکرد ولی اینقدر حساس نبود

این منم دختری شاد و شیطون و سرحال البته اینا خوصوصیات قدیمیمه الان تبدیل شدم به یه دختر که همش گریه میکنه دیگه عینه قدیم سر حال نیست دیگه نمیخنده

این منم و میخوام خودمو تغییر بدم میخوام بشم یه دختره شیرین عینه اسمم ، شاد و سرحال و کمی درس خون ، من عوض میشم

اینو قول میدم که کمتر برم ریدکال چون میدونم هیچ کس از این موضوع ناراحت نمیشه

حالا شروع میکنم به این که گوش دیوارای خونه رو از صدای قه قه هام پر کنم تا اشکامو از یاد ببرن و میشم دختر قبلی یه دختر شیطون و شاد و سرزنده

a.s

نوشته شده در جمعه 17 آذر 1391برچسب:,ساعت 11:36 توسط عاشقه تنها| |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد


Power By: LoxBlog.Com

cache01last1392952016